پوست بر تن دریدن (وِ دَ) پوست بر تن شکافتن: خون ز غیرت بر وجودم پوست بر تن می درد تا لب زخم که را تیغش دگر سیراب کرد. صائب ادامه... پوست بر تن شکافتن: خون ز غیرت بر وجودم پوست بر تن می درد تا لب زخم که را تیغش دگر سیراب کرد. صائب لغت نامه دهخدا